گنجور

بلند اقبال » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲

 

ای پریشان زلف تو طومار جمع ملک چین

جمع چین راهیچ مستوفی نبسته است این چنین

جمع چین هم گر به بسیاری چین زلف توست

پس بود خاقان چین شاهنشه روی زمین

ناصر الدین شه از این معنی اگر آگه شود

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳

 

از چه رو ای زلف پرچین وشکن گردیده ای

پای تا سر چین چو پیشانی من گردیده ای

دل کمندرستم وسام نریمان خواندت

بسکه پرپیچ وخم وچین وشکن گردیده ای

با وجوداینکه اندر بنددلداری اسیر

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶

 

یا رب از ظلم مشیرالملک خواری تا به کی

از تعدی های او افغان و زاری تا به کی

روز رفت و هفته رفت و ماه رفت و سال رفت

صبر تاکی تاب تا کی بردباری تا به کی

کافری باشد اگر گویم که مأیوسم ولی

[...]

بلند اقبال
 
 
sunny dark_mode