نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲
چیست آن روشندلی کز تیره سنگش گوهر است
عاشقی روشن ضمیر و دلبری سیمین بر است
گه دلش از سنگ و گه ز آهن ولی سنگین دلش
از دل عشاق و طبع دلبران نازکتر است
ساده لوح و پاکدل چون عاشقان آمد ولی
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴
باد نوروزی مگر از کوی جانان میرسد
کز شمیمش بر تن افسردگان جان میرسد
باز فراش صبا در مقدم سلطان گل
از پی آرایش بستان شتابان میرسد
سبزه تا آرد خبر از گل به بلبل در چمن
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵
بزم غیب از شمع ذاتش چون منور داشتند
پرده داران صفاتش پرده بر در داشتند
خواست بر نامحرمان پیدا شود حسن ازل
محرمانش صد ره از اول نهان تر داشتند
شاهدان غیب را دادند اطوار ظهور
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰
سوی تهران خویش را از اصفهان آوردهام
یا که از گلخن مکان در گلستان آوردهام
یا که از دارالحوادث بار رحلت بستهام
رخت هستی جانب دارالامان آوردهام
یا که گویی از بلای زاهدان جان بردهام
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳
آسمانی دیگر است این بر فراز آسمان
یا بهشت جاودان است آشکارا در جهان
خاک او جنت نشان است آب او کوثر صفت
باد او چون طره ی حورا و شان عنبر فشان
ساکنان عرش با سکان فرشش همنشین
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵
خیر مقدم ای همایون موکب شاه جهان
حبذا ای همرکابت فتح و نصرت همعنان
فتح اندر فتح از جیشت رکاب اندر رکاب
نصر اندر نصر از خیلت عنان اندر عنان
پشت اندر پشت در حفظت سپر اندر سپر
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶
یارب این قصریست از جنت به گلزار آمده
یا نه گلزار است خود جنت پدیدار آمده
نیلگون دریاچهاش بین گر ندیدی تاکنون
آسمانی گاه ثابت گاه سیار آمده
نیست این عکس فلک پیدا در آبش کآسمان
[...]