گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۲

 

ای دل به جهانت ار بود راز و نیاز

زنهار مکن تو هیچکس محرم راز

از کس مطلب یاری و در پنج نماز

بر درگه او رو که بود دائم باز

جهان ملک خاتون
 

حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲

 

در سنبلش آویختم از روی نیاز

گفتم من سودازده را کار بساز

گفتا که لبم بگیر و زلفم بگذار

در عیش خوش‌ آویز، نه در عمر دراز

حافظ
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۴۹

 

نقاش ازل چو نقش بندی آغاز

در عالم جان کرد، شنید این آواز

هان تا که جمال نازنینم بکشی

بر کارگه وجود پرورده به ناز

نسیمی
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰

 

ای ساعد لطف شاه از روح تو باز

محبوب خدا،طایر عالی پرواز

با پیل چه نسبتت؟که شاهان جهان

بر خاک درت پیاده بر نطع نیاز

قاسم انوار
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۴

 

ای دست امید ما به لطف تو دراز

بنواز مرا به لطف ای بنده نواز

هرچند تو بی نیازی از ما ما هم

بر خاک در تو روی بر خاک نیاز

ابن حسام خوسفی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

 

راحت طلبی، به داده دهر بساز

آزرده مشو در طلب نعمت و ناز

لعل و زر و گل چه سود ده روزه بقا

چون سرو تهی دست خوشا عمر دراز

امیر شاهی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۳۹ - ابتدای رباعیات

 

یارب چه خوش است قلیه های دو پیاز

آن ناله زار اندر آن سوز و گداز

باشد که به دست من فتد بار دگر

زناج که هست مایه عمر دراز

صوفی محمد هروی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۵۹

 

گنجشک ضعیف توام ای مایه ناز

افتاده به دام تو به صد عجز و نیاز

هر چند به پا گذاریم رشته دراز

چون رشته به دست توست می آیم باز

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » رباعیات » شمارهٔ ۲۳

 

این کنج فراغت است و خلوتگه راز

اسباب حضور دل در او یافته ساز

بادا بر وی صد در جمعیت باز

درهای پریشانی ایام فراز

جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) » بخش ۳۱

 

خوش آن که چون نیست شد از این نقش مجاز

دیگر به وجود خویشتن نامد باز

زان پس چو وجود یافت زان مایه ناز

جاوید بر او در عدم گشت فراز

جامی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۵۷

 

ای بر همه عالم در احسان تو باز

اولی بتو عرض راز و اظهار نیاز

گر تو ننوازی که نوازد ما را

ما بنده تویی پادشه بنده نواز

فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۵۹

 

فریاد ز دست فلک سفله‌نواز

شهزاده به منت و گدازاده به ناز

نرگس ز برهنگی سرافکنده به پیش

صد پیرهن حریر پوشیده پیاز

فضولی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش اول - قسمت اول

 

سوی دیگر چون نظر افکند باز

یک مؤذن دید در بانگ نماز

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم

 

من بودم دوش و آن بت بنده نواز

از من همه لابه بود و از وی همه ناز

شیخ بهایی
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۵

 

آن جوهری جان که مرا عمر دراز

شد صرف رهش چو عمر زاهد به نماز

نشناخت چو جوهری نادان فلک

از مهره غیر گوهر ماراباز

میرداماد
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۶

 

چون خواست مرا دور جهان شعبده باز

تاریک چو شب خانه بخت ناساز

آیا ز چه رو به مفت شماع فلک

شمع هنرم داد همی از آغاز

میرداماد
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۷

 

دل سیر نگردد از غم دوست چو آز

وز درگه درد رو نتابد چو نیاز

بر کوه بلا کبک غمی گر باشد

پرواز کند بسوی مرغم چون باز

میرداماد
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۰

 

ای سینه به آتش غم عشق بساز

ای دل خود را جز به ره دوست مباز

ای دیده مریز اشک جز بر خاکش

ای دست بجز دامنش از عجز میاز

میرداماد
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۲

 

در وصف تو خلق دو جهان از آغاز

گفتند ونگفتند یک از صدها راز

ای خالق چاره ساز و ای بنده نواز

جز درگه تو بر که نهم روی نیاز

میرداماد
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۸

 

ای کشته ز اشک شوق مژگان پرواز

ایمن بادا شمع تو از سوز و گداز

ای نرگس مست گریه مشکن دل ناز

خون ریز ولی ز چشم مستان نیاز

فصیحی هروی
 
 
۱
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
sunny dark_mode