×
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰
ای روی تو آرزوی دیرینهٔ ما
جز مهر تو نیست در دل و سینهٔ ما
از صیقل آدمی زداییم درون
تا عکس رخت فتد در آیینهٔ ما
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶
گر به شمشیر جفا پاره کنی سینهٔ ما
همچنان مهر تو ورزد دل بیکینهٔ ما
رقم مهر و مه از سینهٔ افلاک رود
نرود نقش خیال تو ز آیینهٔ ما
قطرهای بودی و دلها همه جویای تو بود
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷
خراش سینه شد امروز عیش دینهٔ ما
چه سنگ بود که آمد بر آبگینهٔ ما
ستاره تیره و طالع ضعیف و بخت زبون
به قرنها نتوان یافتن قرینهٔ ما
شکست گرمی بازار گنبد مینا
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷
چو غنچه نیست نهان از کسی دفینهٔ ما
کف گشاده بود همچو گل خزینهٔ ما
به هرکجا که به سنگی رسید، همچون موج
بغل گشاده دود سویش آبگینهٔ ما
شدیم خاک و فلک را چو شیشهٔ ساعت
[...]