گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷

 

مکن کز چشم من بر خاک سیل آتشین خیزد

نترسی ز آن چنان سیلی کزو آتش چنین خیزد

گوزن آسا بنالم زار پیش چشم آهویت

چه سگ‌جانم که چندین ناله زین جان حزین خیزد

کله کژ کرده می‌آئی قبای فستقی در بر

[...]

خاقانی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۱

 

چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد

بس دشنه که یاران را اندر دل و دین خیزد

سر و قد نوخیزش بنشست مرا در دل

نه دل که به جان شیند سروی که چنین خیزد

شبها که کنم ناله بر یاد قدش، از من

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۸

 

تو را چو مشک تر از برگ یاسمین خیزد

چه فتنه کز پی تاراج عقل و دین خیزد

اگر در آب فتد عکس قد و عارض تو

به هر زمین که رسد سرو و یاسمین خیزد

ز باغ وصل چه سان برخورم که گر صد بار

[...]

جامی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴۱

 

کجا بی باده زنگ از خاطر اندوهگین خیزد؟

چسان این سبزه خوابیده بی آب از زمین خیزد؟

به عزم رقص چون از جای خود آن نازنین خیزد

فلک از پای بنشیند قیامت از زمین خیزد

حجاب نور طی کردن بود مشکلتر از ظلمت

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۸۶

 

که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین خیزد؟

خطی چون نیش زنبوران ز جوی انگبین خیزد

ز فیض خاکساری سرفراز نه چمن گشتم

که می گفت این چنین سروی ازین آب و زمین خیزد

صائب تبریزی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۷ - در ستایش مولای متقیان امیر مؤمنان علی بن ابیطالب

 

بجز لب تو کزو گفت شکرین خیزد

که دیده لعل کزو جوی انگبین خیزد

عجب ز سادگی سرو بوستان دارم

که پیش قامت موزونت از زمین خیزد

قد تو سرو بود طرّهٔ تو مشک اگر

[...]

قاآنی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۶۹

 

نگار من چو بتاراج عقل و دین خیزد

غبار لشگرش از ترک تا بچین خیزد

ملفق است بهم نیش و انگبین چه عجب

خطی سیه گر از آنسکان انگبین خیزد

زهی خلف که دمادم ز آسمان و زمین

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۵۶ - ایضا

 

زخاک اگر همه بعد از تو حور عین خیزد

سلاله چو تو مشکل زماء وطین خیزد

مه ار زچرخ بیارد بصد قران بالله

گر از زمین چو توئی ماه بیقرین خیزد

بر آن فرشته جان آفرین که نقش توبست

[...]

نیر تبریزی