گنجور

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵

 

غم روی تو دارد دل، همین بس

نخواهد کرد از فکر چنین بس

دل و جان و خرد بردی و اکنون

سری مانده است ما را بر زمین بس

اگر بیند ترا با زلف پرچین

[...]

امیر شاهی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۸۲ - در حاشیه این غزل این دو بیت را که از مولانا دانسته، آورده است: هر که را سینه پر صفا نبود - خرقه پوشیدنش روا نبود، هر که در خرقه ناتمام بود - خرقه بر قد او حرام بود

 

مرا درد تو در جان حزین بس

ز درمانهای دل ما را همین بس

به رضوان را بگو جنت ببندد

سر کوی توام خلد برین بس

پری را گو که با ما ناز مفروش

[...]

شاهدی