×
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۳
نگارم در گلستان رفت و خارم پیش میآید
ز خارا هم کنون بر من هزاران نیش میآید
رقیبت مهربانی هشت و ما را دشمن جان شد
دلم را، ای پسر، بنگر، چه محنت پیش میآید؟
بلا و محنت هجران، چه حال است این که پیوسته
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۵
زمستان میرود، ایام گلها پیش میآید
ز باد صبح ما را بوی آن بدکیش میآید
صبا میجنبد و بازم پریشان میکند از سر
دل بدبخت اگر وقتی به حال خویش میآید
رسید ایام گل وان شوخ خواهد رفت در بستان
[...]
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳
مه من با رقیبان جفااندیش میآید
ز غوغایی، که میترسیدم، اینک پیش میآید
چه چشمست این؟ که هرگه جانب من تیز میبینی
ز مژگان تو بر ریش دلم صد نیش میآید
به آن لبهای شیرین وه! چه شورانگیز میخندی؟
[...]