گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴۴

 

یک روز مرا بر لب خود میر نکردی

وز لعل لبت جامگی تقریر نکردی

زان شب که سر زلف تو در خواب بدیدم

حیران و پریشانم و تعبیر نکردی

یک عالم و عاقل به جهان نیست که او را

[...]

مولانا
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۵

 

بر سمن تا خطی از غالیه تحریر نکردی

آیت حسن و صباحت همه تفسیر نکردی

کور شد ای مه کنعان زغمت دیده یعقوب

رحمی ای تازه جوان بر پدر پیر نکردی

قاصدا نام مرا بردی و غمگین شده یارم

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲ - شمشیر قلم

 

نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی

گرچه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی

شرمسار توام ای دیده ازین گریه خونین

که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی

ای اجل گر سر آن زلف درازم به کف افتد

[...]

شهریار