گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۰

 

تا کی آن شوخ مرا بیند و نادیده کند

بشنود ناله زار من و نشنیده کند

چون بگریم بر او فاش ز من پنهانی

در رقیبان نگرد خنده دزدیده کند

بر زمینی که شود دیده نشان قدمش

[...]

جامی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۸۰

 

آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند

فکر را شیوه رفتار تو سنجیده کند

دل محال است که با داغ هوس جوش زند

کعبه حاشا که به بر جامه پوشیده کند

صائب تبریزی