گنجور

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۲۱ - فی الصفات

 

امن چیست از جان طمع ببریدنست

خویش را چون سایه بیجان دیدنست

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۳ - در ذات و صفات

 

نور چه بود راز جانان دیدنست

رازها بر گوش دل بشنیدنست

عطار
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰

 

ساقیا برخیز کاکنون وقت می نوشیدنست

موسم بستان و هنگام گلستان دیدنست

ابر نیسانی ز بهر گریه بگشادست چشم

غنچه لب بسته را زین پس گه خندیدنست

گلشن حسن ترا گل هست و رنج خار نیست

[...]

ابن یمین
 

اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۵۹ - در بیان اموات

 

معرفت اینجا نتیجۀ دیدنست

از گلستان رخش گل چیدنست

اسیری لاهیجی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۱

 

نی نقش چین نه حسن فرنگ آفریدنست

بهزادیِ تو دست ز دنیا کشیدنست

چون موم با ملایمت طبع ساختن

درکوچه‌های زخم چو مرهم دویدنست

این یک دو دم ‌که زندگی‌اش نام‌ کرده‌اند

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۲

 

پیوستگی به حق‌، ز دو عالم بریدنست

دیدار دوست هستی خود را ندیدنست

آزادگی کزوست مباهات عافیت

دل را زحکم حرص وهوا واخریدنست

پرواز سایه جز به سر بام مهر نیست

[...]

بیدل دهلوی