×
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۹ - نشستن بهرام روز سهشنبه در گنبد سرخ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم چهارم
هر سری کز سران بریدندی
به در شهر برکشیدندی
نجمالدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب پنجم » فصل دوم
خون درویشکان مکیدندی
مغز بیچارگان کشیدندی
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۴
ای کاش که مردم آن صنم دیدندی
یا گفتن دلستانش بشنیدندی
تا بیدل و بیقرار گردیدندی
بر گریهٔ عاشقان نخندیدندی
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۹
کاش کآنان که عیب من جستند
رویت ای دلستان بدیدندی
تا به جای ترنج در نظرت
بی خبر دستها بریدندی
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۲۳ - حسد بردن مریدان مولانا بر شمس الدین
گاه گاهیش چون بدیدندی
تیغ بر روی او کشیدندی
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۱۸ - در بیان آنکه طلب دو است و راه نیز دو، سید برهانالدین محقق را رضیاللّه عنه پرسیدند که «راه را پایان هست یا نی؟» فرمود که «راه را پایان هست اما منزل را پایان نیست زیرا سیر دو است یکی تا خدا و یکی در خدا؛ آنکه تا خداست پایان دارد زیرا گذر از هستی است و از دنیا و از خود اینهمه را آخر است و پایان اما چون به حق رسیدی بعد از آن سیر در علم و اسرار معرفت خداست و آن را پایان نیست.»
خلق اگر لمعهای بدیدندی
عشقشان را به جان خریدندی