گنجور

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۲

 

می‌رسی قاصد و دل را به تپیدن داری

باز گویا خبر نامه دریدن داری

چون کند غیر سخن، بهر فریب دل من

رو بگردانی و خود را به شنیدن داری

آشکارا طلبی باده و نتوان پرسید

[...]

میلی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۸ - در مدح محمدامین میرجملهٔ شهرستانی

 

هردم از خویشتن آهنگ رمیدن داری

نه همین ز اهل وفا میل بریدن داری

ناله انگشت به لب می‌زندم هر ساعت

شکوه‌ای سر کنم ار تاب شنیدن داری

آتشی از نگه گرم نگاهی باید

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۱۰

 

پرده بردار ز رخسار که دیدن داری

سربرآور ز گریبان که دمیدن داری

منت خشک چرا می کشی از آب حیات؟

تو که قدرت به لب خویش مکیدن داری

چشم بد دور ز مژگان شکار اندازت

[...]

صائب تبریزی