×
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۷
از دل بدم آتشی برانگیختهام
وز دیده به جای آب خون ریختهام
با عشق تو جان و دل درآمیختهام
نتوان جستن که محکم آویختهام
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۹۷
تا ظن نبری که از تو بگریختهام
یا با دگری جز تو درآمیختهام
بر بسته نیم ز اصل انگیختهام
چون سیل به بحر یار درریختهام
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۰
من که با خاک درت خون دل آمیختهام
خون دل را ز ره دیده فرو ریختهام
به امیدی که مگر سیم وصالت یابم
خاک کوی تو به سرپنجه جان بیختهام
سرزنش چند کنندم که من خستهروان
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۵
دل را به سر زلف تو آویخته ام
جان را به نثار مقدمت ریخته ام
از آتش و باد عشقت آب رخ خویش
با خاک درت روان برآمیخته ام
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۵
خبرت هست که چون با تو درآمیختهام
با تو پیوسته ز عالم همه بگسیختهام
نقد دل گمشده در خاک در تو ز ازل
بیهده خاک سر کوی بتان بیختهام
مرغ دل در خم زلفت نه کنون منزل کرد
[...]