گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸

 

هرچه می گویند می گوئیم ما

آنچه می جویند می جوئیم ما

ما به بوی زلف سنبل بوی او

مو به مو زلف بتان بوئیم ما

جام می آب حیاتی خوش بود

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

راز خویت از بدآموز تو می‌جوییم ما

از تو می‌گوییم گر با غیر می‌گوییم ما

حشر مشتاقان همان بر صورت مژگان بود

مر ز خاک خویشتن چون سبزه می‌روییم ما

راز عاشق از شکست رنگ رسوا می‌شود

[...]

غالب دهلوی