گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۴

 

استاد علی خمره به جوئی دارد

چون من جگری و دست و روئی دارد

من یک لبم و هزار خنده که پدر

هر دندانی در آرزوئی دارد

خاقانی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۱

 

هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد

گشت باغی و نشاط لب جویی دارد

کس نپرسد که کجایم من بی خانه و جای؟

هر خسی خاکی و هر سگ سر کویی دارد

دوست دارم خم گیسوی نکورویان را

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱۱

 

زلفت که دلم بسته بموئی دارد

صد شیفته بر هر سر کوئی دارد

جز مردم چشم من از آن شیفتگان

کس نیست بر تو کآبروئی دارد

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳

 

دل من باز هوای سرکوئی دارد

میل خاطر دگر امروز بسوئی دارد

هیچ دارید خبر کان دل سرگشته ی من

مدتی شد که وطن بر سر کوئی دارد

بگسست از من و در سلسله موئی پیوست

[...]

خواجوی کرمانی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۸

 

عاشق آنست که در بر گل رویی دارد

عارف آنست که دستی به سبویی دارد

بلبل از باغ به طوف دل ما می‌آید

یارب این غنچه ز گلزار که بویی دارد!

چاره‌ها کرد که از تاب تو رسوا نشود

[...]

فیاض لاهیجی