عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۴ - در صفات جان و دل گوید
بجز جانان مبین در هیچ رویت
که او اینجاست اندر گفتگویت
عطار » مصیبت نامه » بخش یازدهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
گر نباشد در همه دنیا جویت
میتوان گفتن بمعنی خسرویت
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۳۱
در حسرت آنم که شبی در کویت
باد سحری به من رساند بویت
جان و دل خویش را کنم در ساعت
قربان کسی که دیده باشد رویت
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۷
ای قبله گه ملک خم ابرویت
وی سیلی ابلیس زده بازویت
ای هشت بهشت خانه یی از کویت
وی دوزخ نیم سوختۀ هندویت
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۸
بشنو زمن ای قبلۀ جانم رویت
این قصۀ در هم شدۀ هندویت
تو در دل من نشسته یی و آنگه من
در آرزوی آنکه بینم رویت
نجمالدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل هشتم
ای قبله هر که مقبل آمد کویت
روی دل جمله بختیاران سویت
امروز کسی کز تو بگرداند روی
فردا بکدام دیده بیند رویت
نجمالدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب چهارم » فصل چهارم
ای قبله هر که مقبل آمد کویت
روی دل جمله بختیاران سویت
امروز کسی کز تو بگرداند روی
فردا بکدام دیده بیند رویت
عراقی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۴ (در میکده میکشم سبویی - باشد که بیابم از تو بویی)
ساقی بنما رخ نکویت
تا جامِ طرب کشم به بویت
ناخورده شراب مست گردد
نَظّارگی از رخ نکویت
گر صاف نمیدهی، که خاکم
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل ششم » بخش ۱ - سر آغاز
ای که بر یاد لعل دلجویت
باده ناخورده، مستم از بویت
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۶
گفتم چشمم که هست خاک کویت
پرآب مدار بیرخ نیکویت
گفتا که نه کس بود که در دولت من
از من همه عمر باشد آب رویت
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۳
مستم ز خمار عبهر جادویت
دفعم چه دهی چو آمدم در کویت
من سیر نمیشوم ز لب تر کردن
آن به که مرا درافکنی درجویت
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۵۴
نه سیم که جایی طلبم در کویت
نه برگ که خیمهای زنم پهلویت
نه نیز ترا میل که آیی سویم
پس من به چه تدبیر ببینم رویت
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۵۵
نه برگ که خیمهای زنم پهلویت
نه سیم که خانهای خرم در کویت
من دیده و گوش را بدان میخواهم
تا بشنوم آواز و ببینم رویت
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۵۶
نه دست که گیرم شکنی از مویت
نه پای که بگذرم شبی در کویت
پس دیده و گوشم ار نباشد شاید
چون نشنوم آواز و نبینم رویت
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۵۷
افکند مرا گردش دهر از کویت
جایی که صبا نیارد آنجا بویت
نه روی تو دیدنم میسر باشد
نه روی کسی که دیده باشد رویت
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۵۸
خورشید نخواهم که ببیند رویت
نه مه که به شب روی رود در کویت
چون شانه شود دلم به صد شاخ ز رشک
گر شانه زند دست به شاخ مویت
همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷
بی آفتاب رویت روزم بود چو مویت
با زلف مشک بویت باشد شبم چو رویت
حسن هزار لیلی عشق هزار مجنون
داری وزان زیادت دارم به خاک کویت
یک سلسله ز مویت دیوانه را تمام است
[...]
همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۳۰
ای آب لطافت و طرب در جویت
جان زنده کند نسیم کآرد بویت
ز انگشتنمای عاشقان در کویت
ترسم که نشان بماند اندر رویت