گنجور

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۸

 

باری بنگر که چشم من چون گرید

هر شب ز شب گذشته افزون گرید

از چشم ستاره بار خون افشانم

گر چشم بود ستاره را خون گرید

انوری
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲

 

خه بنام ایزد آنعارض نیکو نگرید

چشم بد دور ازو آن گل خود رو نگرید

سرو خواهید خرامان گل خندان بسرش؟

آنکه از دور همی آید از انسو نگرید

ناوک غالیه دیدید و کمند مشگین

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۶

 

مگو در انجمن مینا ز دست چرخ دون گرید

به روز ماتم آینده خود شیشه خون گرید

ز مرگ آشنایان نیست پروای بزرگان را

کجا بر ماتم فرهاد کوه بیستون گرید

مگو از دیده ابر است بارانی که می آید

[...]

سیدای نسفی