گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۴۴

 

نه همین دل ز سر زلف تو مفتون گردید

هرکه پیوست به این سلسله مجنون گردید

حسن از تربیت عشق زبان آور شد

سرو در زیر پر فاخته موزون گردید

شب مهتاب بود روز سیه در نظرش

[...]

صائب تبریزی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۶

 

فتنه در نرگس فتان تو مفتون گردید

نافه چین بخم زلف تو مرهون گردید

بعد از این سینه خلقت بود آماج خدنگ

هر کجا بود دلی از ستمت خون گردید

لعل و یاقوت و نمک شکر و شیر و مرجان

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲۴ - در تهنیت عید صیام

 

عقل من از خواب روز مجنون گردید

دل ز نشست شبم پر از خون گردید

روزم شب شد شرابم افیون گردید

راست شنو روزگار وارون گردید

جیحون یزدی