گنجور

عمعق بخاری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴

 

رفتیم ز خدمت تو، دل خون کرده

دل خون شده و ز دیده بیرون کرده

قد چو الف بعشق تو نون کرده

خاک ره پشت موزه گلگون کرده

عمعق بخاری
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۰۶

 

ای خواب مرا بسته و مدفون کرده

شب را و مرا بی‌خود و مجنون کرده

جان را به فسون گرم از تن برده

دل را بستم ز خانه بیرون کرده

مولانا
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵۰

 

تنم که غرقه بخون اشک لاله گون کرده

شهید عشق ترا شست و شو بخون کرده

جنون عشق اگر نیست چرخ مجنون را

بتهمت غلط افسانه در جنون کرده

به دوش من نهد ایام هر کجا باریست

[...]

اهلی شیرازی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۴۱ - آمدن شه‌زاده به شهر و کیفیت استقبال او

 

وان دگر جامه لاله‌گون کرده

سر ز جیب فلک برون کرده

هلالی جغتایی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۸ - در تهنیت عید رمضان

 

هر سوبتی از مستی می خورده و خون کرده

افتاده و سیمین دست بر سرو ستون کرده

وان زلف کجش حلقه در گوش جنون کرده

مخض دل ما بردن از سحر و فسون کرده

جیحون یزدی