گنجور

عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۵۷

 

شب نیست که یاد تو دلم خون نکند

وز گریه دو چشم من چو جیحون نکند

آخر برسم بوصلت ای جان جهان

گر تاختن اجل شبیخون نکند

عین‌القضات همدانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مدح ابوالهیجاء فخرالدین خاقان اکبر منوچهر بن فریدون شروانشاه

 

شب نباشد که فراق تو دلم خون نکند

وآرزوی تو مرا رنج دل افزون نکند

هیچ روزی نبود کانده شوق تو مرا

دل چو آتشکده و دیده چو جیحون نکند

مژه بر هم نزند دیده من هیچ شبی

[...]

فلکی شروانی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۶

 

لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکند

چشم تو جز جگر سوختگان خون نکند

ماه روی چو تو در مهر نمی افزاید

کم ازان کاین ستم و جور بر افزون نکند

چون رسد غارت ترکان خیالت، عاشق

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

عرفی » رباعیها » رباعی شمارهٔ ۹۸

 

عرفی دل ما کیش دگرگون نکند

دریوزه جز از درون پر خون نکند

سامان بهشت اگر در این کوچه کشید

امید سر از دریچه بیرون نکند

عرفی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۱۲

 

سرخ آن کس که رخ از باده گلگون نکند

فصل گل روی همان به که به هامون نکند

پای در درهٔ کیخسرو و دارا ننهد

سیر این منظره با خاطر محزون نکند

همه از دامن الوند پر از دامن گل

[...]

عارف قزوینی
 

ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » داد از دست عوام

 

غم دل باکه بگویم که دلم خون نکند

غمم افزون نکند

ملک‌الشعرا بهار