×
عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۴۸
عمری دل این سوخته تن در خون داد
و او هر نفسم وعدهٔ دیگرگون داد
چون پرده برانداخت نمود آنچه نمود
ببرید زبانم و سرم بیرون داد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۸ - کشیدن اجل، شمشیر الوقت سیف قاطع، بر سر تاجوران سر پر، و شهادت آن بهشتیان بر دست زبانی چند، و گزاردن تیغ بر سر ایشان به خبر مشهور، که «السیف محاء الذنوب»
نخست از دیده لب را جوش خون داد
پس آلوده به خون پاسخ برون داد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » هشت بهشت » بخش ۱ - آغاز کتاب و منتخب یکی از داستانهای هشت بهشت
با فسونگر زبان به افسون داد
ماجرای گذشته بیرون داد
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۲ - گفتار درآوردن خادمان شیرین فرهاد را در نزد آن ماه جبین و دلربایی آن نازنین از فرهاد
تبسم گونهای از لب برون داد
سخن را نشأه سحر و فسون داد