×
شیخ بهایی » دیوان اشعار » مثنویات پراکنده » شمارهٔ ۳
لوحش الله، ز سینهجوشیها
یاد ایام خرقهپوشیها
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۳
به خرج رفت حیاتم ز هرزهکوشیها
به خاک ریخت شرابم ز خامجوشیها
به سود داشتم امیدها درین بازار
نماند مایه به دستم ز خودفروشیها
نفس به باد فنا مشت خاک من میداد
[...]
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳
خوش بهاری است قدحنوشیها
بوی گل نشئه بیهوشیها
گریه کی فرصت حیرت میداد
میشمردم به تو خاموشیها
لب گشودم سخن از یادم رفت
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸
باز آب شمشیرت از بهار جوشیها
داد مشت خونم را یاد گلفروشیها
ناله تا نفس دزدید من به سرمه خوابیدم
کرد شمع این محفل داغم از خموشیها
یا تغافل از عالم یا ز خود نظر بستن
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۸۹
چه شد مهر جهانآرای من، آن گرمجوشیها
خوشا عهدی که با ما داشتی، پیمانهنوشیها
لباس پنبه، داغ لاله را در بر نمیباشد
ز عاشقفطرتان، هرگز نیاید پردهپوشیها
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۳۸ - بهائی عاملی طاب ثراه
لوحش اللّه ز سینه جوشیها
یادایام خرقه پوشیها