گنجور

امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۴۲

 

در عشق توام امید بهروزی نیست

وز عهد شب وصال تو روزی نیست

از آتش تو دلم چرا می‌سوزد

چون هیچ تو را عادت دلسوزی نیست

امیر معزی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱

 

چون مرا دولت وصل تو، شبی روزی نیست

زانکه در مذهب من، عیدی و نوروزی نیست

گفتم آن لعل صفت محنت من برشکند

چرخ پیروزه ندا کرد که پیروزی نیست

چند گوئی، که بدآموزی صاحب غرض است

[...]

اثیر اخسیکتی
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۱

 

از وصل توام امید بهروزی نیست

وز قهر تو جز داغ جگرسوزی نیست

ور در عمری پیش رخت آیم باز

جز دیدن و حسرتی مرا روزی نیست

مجد همگر
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۳

 

بر من صنما جور تو امروزی نیست

یکذره ترا رحمت و دلسوزی نیست

تو شاد بزی که با چنین خو که تراست

جز غم ز تو ام هیچ دگر روزی نیست

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۴

 

عشاق ترا امید بهر وزی نیست

جز درد دل از حسن رخت روزی نیست

بس کس که چو زلفین تو آشفته تست

چون ابن یمین یکی بدلسوزی نیست

ابن یمین