گنجور

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۳

 

زلفین تو تا بوی گل نوروزیست

کارش همه ساله مشک و عنبر سوزیست

همرنگ شبست و اصل فرخ روزیست

ما را همه زو غم و جدایی روزیست

سنایی
 

عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۴) حکایت وفات اسکندر رومی

 

ترا گر ذرّهٔ زین راز روزیست

همه ساز تودایم سینه سوزیست

عطار
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۳ - مخفی بودن آن درختان از چشم خلق

 

می‌خور و می‌ده بدان کش روزیست

هر دم و هر لحظه سحرآموزیست

مولانا
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۹ - در ذکر معاد و تجرد کلی

 

کار جان ساختن به تن سوزیست

خنک آن دل که این دمش روزیست

اوحدی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۲

 

بیا که غمزه مستت به عین دلدوزیست

جمال روی تو در غایت دلفروزیست

به حسرت شب وصل تو ای بت سرکش

چو شمع خاطر من در کمال جان سوزیست

مرا ز هجر تو بر لب رسید جان عزیز

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۳

 

نظر به روی تو صبحی نشان فیروزیست

که حسن روی تو در غایت دل افروزیست

گشوده دیده ی جانم به روی مهوش تو

هزار شکر که این دولتم ز تو روزیست

چمن شده چو بهشت برین دگر باره

[...]

جهان ملک خاتون
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » مثنویات » در هجو کیدی (یاری) شاعر نما

 

این هجو که برق سینه سوزی‌ست

داغ جگر سیاه روزی‌ست

وحشی بافقی
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۷۳ - گریبان چاک و بی فکر رفو زیست

 

گریبان چاک و بی فکر رفو زیست

نمی دانم چسان بی آرزو زیست

نصیب اوست مرگ ناتمامی

مسلمانی که بی «الله هو» زیست

اقبال لاهوری