گنجور

شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۷۶

 

رخت گرچه چو خورشید فلک مستور می‌باشد

دلم هم در فروغ خویشتن مستور می‌باشد

نقابی نیست رویت را به جز رخت دایم

نقابی گر بود مهر رخت را نور می‌باشد

به ما نزدیک نزدیک است و از ما دور دور آن رخ

[...]

شمس مغربی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۲

 

حضور قلب کی در سینه پرشور می باشد؟

کجا آسودگی در خانه زنبور می باشد؟

زکشتن زنده جاوید می گردند اهل حق

که از دار سیاست رایت منصور می باشد

نیاید در حیات آن کس که بیرون از تن خاکی

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۳

 

گل بی خار را شبنم زچشم شور می باشد

چو نیش و نوش با هم شد زآفت دور می باشد

به یک اندازه باشد تلخی و شیرینی عالم

به قدر اشک چوب تاک را انگور می باشد

مجو در لقمه اهل قناعت ناگوارایی

[...]

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱۲

 

نگه در شبههٔ تحقیق من معذور می‌باشد

سراب آیینه‌ام آیینهٔ من دور می‌باشد

من‌ و ساز دکان خودفروشی‌ها، چه‌حرف‌است این

جنون این فضولی در سرمنصور می‌باشد

عذابی نیست ‌گر از خانه‌پردازی برون آیی

[...]

بیدل دهلوی