×
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۱ - المقالة السابعة و الثلثون
گفت من زین نقد بس دور آمدم
زینچه میجوئی تو مهجور آمدم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۹
میخانه را بگشای در، کامروز مخمور آمدم
نزدیک من نه جام می، کز منزل دور آمدم
شهر پدر بگذاشتم، نقشی دگر برداشتم
خود را چو ماتم داشتم، بیخود درین سور آمدم
بودم قدیمی خویش تو، از مذهب و از کیش تو
[...]
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۸ - حکایت درین معنی که مسئلهٔ نفی خودی از مخترعات اقوام مغلوبهٔ بنی نوع انسان است که به این طریق مخفی اخلاق اقوام غالبه را ضعیف میسازند
دیده ی بی نور را نور آمدم
صاحب دستور و مأمور آمدم