گنجور

عطار » منطق‌الطیر » عزم راه کردن مرغان » تحیر بایزید

 

چون حریم عز ما نور افکند

غافلان خفته را دور افکند

عطار
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۳

 

چون باز خواهد کز طلب جوینده را دور افکند

از لن‌ترانی حسن هم آوازه در طور افکند

یارب چه با دلها کند محجوب خورشیدی که او

در پیکر کوه اضطراب از ذره‌ای نور افکند

چون بی خطر باشد کسی از شهسوار عشق وی

[...]

محتشم کاشانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۷

 

روزگار از چمن وصل توام دور افکند

آن سرشکم که مرا از مژه ی حور افکند

چون صبوحی زده از خانه برآمد، خورشید

روشنی را ز حجاب رخ او دور افکند

حسن مغرور چو شمشیر جفا کرد بلند

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۷

 

کو نواسنجی که در مغز جهان شور افکند؟

پنبه مغز از سر مینای ما دور افکند

گردش پرگار گردون گردد از مرکز تمام

نیست نقصی گر سلیمان سایه بر مور افکند

خاطر معشوق شوراندن نه کار عاشق است

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۹

 

چون نگاهی سوی من زان چشم مخمور افکند

دل تپیدن‌ها مرا از بزم او دور افکند

بسکه در دل ناله را دزدیده ام از شرم غیر

قطرهٔ اشکم به دریا گر فتد شور افکند

دشت وسعت مشربی رنگ جهان تازه ای

[...]

جویای تبریزی
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹ - رحیم‌جان

 

رنگ و بوی باغ حسنت در چمن شور افکند

از دهان غنچه لعلت خنده را دور افکند

حلقه زلف تو را رضوان اگر بیند به خواب

طوق قمری سازد و در گردن حور افکند

یوسف مصر از حدیث خوبی‌ات یابد خبر

[...]

طغرل احراری