×
عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۲۳
نه از تن خود به هیچ خشنودم من
نه یک نفس از هیچ بیاسودم من
ز اندیشهٔ بیهوده بفرسودم من
آخر چو نبودهام چرا بودم من
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۳۹ - بازآمدن مولانا قدسنا الله بسره العزیز دویم بار بقونیه از طلب شمس الدین تبریزی عظم الله ذکره
وصف حسنش که میفزودم من
خود همان حسن و لطف بودم من
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۶ - غزل مرادف
گفت لختی زکام بودم من
شب دوشینه کم غنودم من
رهی معیری » غزلها - جلد دوم » ستاره خندان
به گوش همنفسان آتشین سرودم من
فغان مرغ شبم یا نوای عودم من؟
مرا ز چشم قبول آسمان نمیافکند
اگر چو اشک ز روشندلان نبودم من
مخور فریب محبت که دوستداران را
[...]