ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۲۸
در عشق تو چشمم از جهان دوخته باد
وز مهر تو جان چو مهر افروخته باد
در آتش سودای تو دل همچو سپند
در پیش تو بهر چشم بد سوخته باد
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۴
خدایگانا چشم دلت فروخته باد
بآتش غم جان عدوت سوخته باد
بزر و گوهر شادی خری که دشمن تو
خریده باد غم و خرمی فروخته باد
سپاه محنت بر دشمن تو تاخته باد
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - در مدح علاءالدوله
فصل نوروز ترا خرم و افروخته باد
چشم بد از تو و از جاه تو بردوخته باد
ساقی بزم تو نرگس شده با زرین جام
وز عطاهای توأش تاج زر اندوخته باد
چون رخ گل همه کارولیت ساخته باد
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۳
در بزم تو شمع طرب افروخته باد
وز خلق خوشت بوی گل اندوخته باد
چون شمع هر آنکه خادم بزم تو نیست
گریان و گدازان و جگر سوخته باد
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۷
دل گرمم ز نو بر آتش غم سوخته باد
آتش عشق تو دره جان من افروخته باد
جان که خو کرده به نشریف جفاهای تو بود
چون تو رفتی به بلاهای تو آموخته باد
جگر خسته ز پیکان تو گر پاره شود
[...]
میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۹۳
این دیده به مسمار بلا دوخته باد
وین سینه همیشه شعله افروخته باد
دل ز آتش غم خانه جان پاک بسوخت
کز برق بلا خرمن دل سوخته باد