گنجور

فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۳

 

جوانی برآراست از خویشتن

سخنگوی و بینا دل و رایزن

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۳

 

شه پر منش را خوش آمد سخن

که آن سرو سیمین برافگند بن

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۶

 

چه گویم کیم بر سر انجمن

یکی دانشی داستانم بزن

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۰

 

گشادند بر آفریدون سخن

که نو باش تا هست گیتی کهن

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۰

 

همی خون دام و دد و مرد و زن

بریزد کند در یکی آبدن

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۲

 

به آهن سراسر بپوشید تن

بدان تا نداند کسش ز انجمن

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲

 

چو بشنید جندل ز خسرو سخن

یکی رای پاکیزه افگند بن

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲

 

خردمند و روشن‌دل و پاک‌تن

بیامد بر سرو شاه یمن

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲

 

به جندل چنین گفت شاه یمن

که بی‌آفرینت مبادا دهن

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲

 

چو بشنید از آن نامداران سخن

نه سر دید آن را به گیتی نه بن

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۳

 

چنین گفت کاین شهریار یمن

سر انجمن سرو سایه فکن

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۴

 

شدند این سه پرمایه اندر یمن

برون آمدند از یمن مرد و زن

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۶

 

برین گونه گردد سراسر سخن

شود سست نیرو چو گردد کهن

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۶

 

همه راستی خواستم زین سخن

به کژی نه سر بود پیدا نه بن

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۹

 

سراپرده پرداخت از انجمن

خود و تور بنشست با رای زن

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۰

 

چو از تور بشنید ایرج سخن

یکی پاکتر پاسخ افگند بن

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۱

 

سرش را بریده به زار اهرمن

تنش را شده کام شیران کفن

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۱

 

سراسر همه کشورش مرد و زن

به هر جای کرده یکی انجمن

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۳

 

فرستاده آمد دلی پر سخن

سخن را نه سر بود پیدا نه بن

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۳

 

شنیدم همه هر چه گفتی سخن

نگه کن که پاسخ چه یابی ز بن

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۴
۳۸۰
sunny dark_mode