بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۳
گلرخان بر سر خاکم چمنی ساخته اند
چمنی بر سر خونین کفنی ساخته اند
در حقیقت نسب عاشق و معشوق یکیست
بوالفضولان صنم و برهمنی ساخته اند
یکچراغست درین خانه که از پرتو آن
[...]
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲
جان من، بهر تو از جان بدنی ساختهاند
بر وی از رشته جان پیرهنی ساختهاند
بر گلت سبزه عنبرشکنی ساختهاند
از گل و سبزه عجایب چمنی ساختهاند
تن سیمین تو نازک، دل سنگین تو سخت
[...]
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸
در چمن حوروشان انجمنی ساخته اند
چشم بد دور که بهشتی چمنی ساخته اند
ننشیند دل این طایفه در قصر بهشت
که به معموره ی دل ها وطنی ساخته اند
چون بسنجید به فرهاد مرا، یا مجنون
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸۷
محض حرف است که او را دهنی ساختهاند
در میان نیست دهانی، سخنی ساختهاند
دل روشنگهران فلکی آب شده است
تا چو تو دلبر سیمینبدنی ساختهاند
آب ده چشمی از آن سیب زنخدان که فلک
[...]
طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷
عاشقان را نگر از خاره تنی ساختهاند
که به بیداد چو تو دلشکنی ساختهاند
به حذر باش درین بزم که جادونگهان
کار ما مژه بر هم زدنی ساختهاند
غافلند از گل رخسار تو ای رشک چمن
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱
در دل از شمع رخش انجمنی ساختهاند
بی گل و سنبل و نسرین چمنی ساختهاند
از کران ازلی تا به کران ابدی
درج در کسوت یک پیرهنی ساختهاند
وه چه عقد النظری نی نی سرالسر است
[...]