گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۹ - هنگام حبس در عزلت و قناعت و تخلص به مدح خاتم انبیاء

 

هر صبح پای صبر به دامن درآورم

پرگار عجز، گرد سر و تن درآورم

از عکس خون قرابهٔ پر می‌شود فلک

چون جرعه ریز دیده به دامن درآورم

هر دم هزار بچهٔ خونبن کنم له خاک

[...]

خاقانی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - و له ایضا نعت رسول اکرم (ص) و قصد ترک گجرات

 

هر شب بذیل صحبت جانان تن آورم

وز دامنش نثار به دامن درآورم

بیرون روم ز ارض جسد در سمای روح

وحی مبین و کشف مبرهن درآورم

انشا کنم به منطق سیمرغ راز غیب

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - یک قصیده

 

نعت محمدی علم مغفرت کنم

شمعی به گور از پس مردن درآورم

از حب هشت و چار منور کنم لحد

با چار جو بهشت مثمن درآورم

نار شجر ز انی اناالله زبان گزد

[...]

نظیری نیشابوری
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۴۱ - در ذکر افتخارات خود

 

گر سر بصحبت گل و سوسن در آورم

دست چمن گرفته بمسکن در آورم

با های و هوی ناله کنم راه شوق طی

باشد که هول در دل رهزن درآورم

گر طاعت صنم برم از خانقه بدیر

[...]

عرفی