×
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲
نظر بغیر نباشد اسیر بند ترا
بناز کس نکشد دل نیازمند ترا
شکر لبان همه دارند بر کلام تو گوش
چه لطف داد خدا لعل نوشخند ترا
مهی که از کف یوسف عنان حسن ربود
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳
چنین که عقل کشیده است زیر بند ترا
عجب که عشق رهاند ازین کمند ترا
مباش بی دل نالان که آتشین رویان
ز دست هم بربایند چون سپند ترا
عنان به دست فرومایگان مده زنهار
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۴
ز دوزخ است چه پروا نیازمند ترا؟
که ساخت شعله سویدای دل سپند ترا
مگر ز خاک شهیدان عشق می آیی؟
که دست و پای نگارین بود سمند ترا
سپهر سبزه خوابیده ای است در قدمش
[...]
خالد نقشبندی » مخمسات » شماره ۳ (مخمس بر غزل مولانا جامی)
به همه ذره بود نسبت و پیوند ترا
در همه چیز عیان دیده خرمند ترا
لیک در هر دو جهان نیست مانند ترا
هیچ صورت نتواند که کند بند ترا