گنجور

امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۳۷

 

ای شاه دل روشن تو جوشن توست

عالم شده روشن از دل روشن توست

پریدن جبریل به پیرامن توست

صید ملک‌الموت سر دشمن توست

امیر معزی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۶۲ - فاستقم کما اُ‌مرت‌، و من تاب معک

 

تا در این رسته‌ای‌که مسکن‌توست

نفست ارکجروست دشمن توست

سنایی
 

ظهیر فاریابی » ترکیبات » شمارهٔ ۲

 

که مه و مهر زیر دامن توست

نام وننگ جهان به گردن توست

ظهیر فاریابی
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۵ - جواب

 

همه حکمِ شریعت از من توست

که این بربستهٔ جان و تنِ توست

شیخ محمود شبستری
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹

 

خصمی به میان من و غیر از سخن توست

بادام دو مغزی، دو زبان در دهن توست

چشمی به ره نکهت خود داشته دایم

پیراهن یوسف که کنون پیرهن توست

افسانه ی یوسف که گرفته ست جهان را

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵۵

 

کیفیت می با لب شکرشکن توست

نقلی که می از خویش برآرد دهن توست

کرده است شکرخند به شیرین دهنان تلخ

این شور که در پسته شکرشکن توست

در دیده ما حاشیه گلشن رازست

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

مغزم ختن از نسیم پیراهن توست

چشمم روشن به عارض روشن توست

از عارضه نیست دیده را گر بستم

آزار به دیده‌ام ز نادیدن توست

قدسی مشهدی