×
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۳
تو آفتابی و تا ذره یی ز من باقی است
مرا هوای تو ایشمع انجمن باقی است
چراغ وصل گر از مهر می کنی روشن
بیا بیا که هنوز آتشی ز من باقی است
بنای میکده طوفان عشق کند ولی
[...]
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶
زبان ز نکته فرو ماند و راز من باقی است
بضاعت سخن آخر شد و سخن باقی است
گمان مبر که تو چون بگذری جهان بگذشت
هزار شمع بکشتند و انجمن باقی است
کسی که محرم باد صبا ست می داند
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۸
شدم غبار و همان خارخار من باقی است
توجه چمن آرا به این چمن باقی است
هزار جامه بدل کرد روزگار و هنوز
حدیث دیده یعقوب و پیرهن باقی است
به رنگ و بوی جهان دل منه، تماشا کن
[...]