×
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۴ - در مدح گوید
خداوندا سرور جود دستت
چو طوقی گشت و اندر گردن افتاد
پدید آمد جواهر در معادن
چو ظل گوهرت بر معدن افتاد
شد آهن مایه سهم و سیاست
[...]
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
که داند کانچه در جان من افتاد
چگونه عقل ازو بر گردن افتاد
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
بده آبم چو قرعه بر من افتاد
که باتو نان من در روغن افتاد
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰
دردا که ز دوران به غم خویشتن افتاد
روزی که دلارام به سودای من افتاد
یوسف که به چاه فتن افتاد برآمد
بیچاره زلیخا که به چاه ذقن افتاد
منعم مکن از ناله که پنهان نتوان کرد
[...]