رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۸
هست بر خواجه پیچیده رفتن
راست چون بر درخت پیچد سن
این عجبتر که: می نداند او
شعر از شعر و خنب را از خن
رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۰۹
میلاو منی، ای فغ و استاد توام من
پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه بستان
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۸
کشتیی بر آب و کشتیبانش باد
رفتن اندر وادیی یکسان نهاد
نه خله باید، نه باد انگیختن
نه ز کشتی بیم و نه ز آویختن
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۱۵
آن که را دانم که: اویم دشمنست
وز روان پاک بدخواه منست
هم به هر گه دوستی جویمش من
هم سخن به آهستگی گویمش من
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۲
کرد باید مر مرا و او را رون
شیر تا تیمار دارد خویشتن
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۳
پس شتابان آمد اینک پیرزن
روی یکسو، کاغه کرده خویشتن
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۹
اگر باشگونه بود پیرهن
بود حاجت برکشیدن زتن
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از دیگر مثنویها » پاره ۵
لقمهای از زهر زده در دهن
مرگ فشردش همه در زیر غن
دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۹
نگه کن آب و یخ در آبگینه
فروزان هر سه همچون شمع روشن
گدازیده یکی دو تا فسرده
بیک لون این سه گوهر بین ملون
فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۸ - گفتار اندر فراهم آوردن کتاب
توانم مگر پایهای ساختن
بر شاخ آن سرو سایه فکن
فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۸ - گفتار اندر فراهم آوردن کتاب
چو بشنید از ایشان سپهبد سخن
یکی نامور نامه افکند بن
فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۲ - ستایش سلطان محمود
بدانستم آمد زمان سخن
کنون نو شود روزگار کهن