×
ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵
ای اهل درد را ز تو هر دم غمی دگر
نیش غم تو بر دل ما مرهمی دگر
درکوی تو که درگه اهل سعادتست
از آب چشم اهل صفا زمزمی دگر
ترشد به اب جود تو خاک وجود ما
[...]
۷ بیت
امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹
ای هر دم از جفای تو دل را غمی دگر
عالم ز تو خراب و تو در عالمی دگر
ایندم که در رکاب توام، خون من بریز
ترسم که عمر امان ندهد تا دمی دگر
تیری زدی و ریش دل آسوده شد ز درد
[...]
۵ بیت
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰ - تتبع میرشاهی
هردم رسد به دل چو ز عالم غمی دگر
غم نیست چون ز من بودت عالمی دگر
دارد گدای میکده از باده قدح
آیینه سکندر و جام جمی دگر
گویم به نزد پیر مغان جور مغبچه
[...]
۶ بیت
شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۷۸
دل را چو نیست جز غم تو همدمی دگر
بادا فزون بهر غم از آن در غمی دگر
تیغت کجاست کین نفسی کو ز عمر ماند
با او به شوق او برآرم دمی دگر
زاهد مخوان به سوی بهشتم که کوی دوست
[...]
۵ بیت
قاآنی » ترکیببندها » شمارهٔ ۲ - وله ایضاً فی مدحه
شاهی که هست کشور او عالمی دگر
در ملک جم بود به حقیقت جمی دگر
۱ بیت