گنجور

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۱

 

عشق تو کرای شادی و غم نکند

عمر تو کرای سور و ماتم نکند

زخم تو کرای آه و مرهم نکند

چه جای کراییم کراهم نکند

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۳

 

یک دم سر زلف خویش پر خم نکند

تا کار مرا چو زلف درهم نکند

خارم نهد و عشق مرا کم نکند

خاری که چنو گل سپر غم نکند

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۲

 

با دلی رفته به استسقا

که معاصیش هیچ غم نکند

با چنین دل چه جای بارانست

کابر بر تو کمیز هم نکند

سنایی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۲

 

هر که بر مردمان ستم نکند

کس برو نیز لاجرم نکند

وانکه جان دارد و خرد دارد

خویشتن خیره متهم نکند

وانکه نکند شکایت زشتی

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۴۸

 

با آنکه دلم ز وصل خرم نکند

یک ذره ز سرکشی خود کم نکند

از رشک حرام کرد بر چشمم خواب

تا دل طمع خیال ازو هم نکند

کمال‌الدین اسماعیل
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۹

 

دل ز زخم توام اندیشه مرهم نکند

سایه تیغ تواش از سر دل کم نکند

غره شهر ربیعی ندمید آنکه به من

آسمانش دهم ماه محرم نکند

یغمای جندقی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸

 

کاشکی ساقی ز لعلش می به جام من کند

چرخ مینا تا سحر گردش به کام من کند

گر به جنت هم نشین با ابلهان باید شدن

کاش دوزخ را خدا یک جا مقام من کند

گرم‌تر از آتش حسرت بباید آتشی

[...]

فروغی بسطامی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۷

 

هرگز دل من شکایت از غم نکند

شادی ز مسرت دمادم نکند

دانی که بود مرد هنرپیشه راست

آنکس که ز بار غم کمر خم نکند

فرخی یزدی