×
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۷
گرفتم کز غم من غم نداری
عفاکالله دروغی هم نداری
به بند عشوه پایم بسته میدار
کز این سرمایه باری کم نداری
به دشنامی که دشمن را بگویند
[...]
عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۵) حکایت سلطان محمود و گازر
چو تو از ملک جز یک دم نداری
بکن کاری که این دم هم نداری
عطار » خسرونامه » بخش ۱۰ - در فضیلت امام شافعی
اگر این هر دو را باهم نداری
تو یک عالم ز دو عالم نداری
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید
توئی همدم که می همدم نداری
توئی محرم که نامحرم نداری
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۳۹ - داستان دختر بازغه نام از نسل عاد که به مال و جمال نظیر خود نداشت و غایبانه عاشق جمال یوسف شد و در آن آیینه جمال حقیقت دید و از مجاز به حقیقت رسید
غم خود خور اگر این غم نداری
بکن ماتم گر این ماتم نداری
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳
تو از عالم جز این یکدم نداری
جز این یکدم تو از عالم نداری
مده بیهوده نقد این دم از دست
که سرمایه جز این یکدم نداری
همه عالم غم و درد تو دارند
[...]