×
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶۲
ما که در راه غم قدم زده ایم
بر خط عافیت رقم زده ایم
تا به طوفان عشق غرقه شدیم
بر سر نه فلک قدم زده ایم
قدمی کو به راه عشق شتافت
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸۳
ما دم از عشق در قدم زده ایم
پیش از این دم ز عشق دم زده ایم
کاف کن در کتاب کون نبود
که خیالش به جان رقم زده ایم
غم نداریم از همه عالم
[...]
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۰
به لب داغ چو با خنده به مرهم زده ایم
طعن شادی به دل سوخته از غم زده ایم
دل به رسوایی ما خوش مکن ای عشق که ما
طبل ناموس تو بر بام دو عالم زده ایم
بزم مقصود بچینید کز آشوب جنون
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - ساقی نامه و مدح حسینخان شاملو
روزگاریست که ماتم زدهایم
چون سر زلف تو بر هم زدهایم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۹ - شرف یزدی
گر جام طرب به مسند جم زدهایم
جز باده به دست نیست تا دم زدهایم
پیدا شده عالمی و پنهان گشته
تا چشم گشودهایم بر هم زدهایم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۹ - شرف یزدی
گر جام طرب به مسند جم زدهایم
جز باده به دست نیست تا دم زدهایم