گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۳

 

بر رخت چون زلف پر خم بگذرد

آه من زین سقف طارم بگذرد

تا کند خیل خیالت را طلب

بر رخ من گریه دم دم بگذرد

وصلت آخر یک شبم روزی شود

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲

 

هر شبم بی تو به صد غم بگذرد

شب چنین بر عاشقان کم بگذرد

بس که بر روی زمین می بارم اشک

ترسم از روی دگر نم بگذرد

نقد دل گم کرده ام ای کاش باد

[...]

جامی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲

 

روز عمرم چند، یارب! چون شب غم بگذرد؟

عمر من کم باد، تا روز چنین کم بگذرد

دولت وصلت گذشت و محنت هجران رسید

آن گذشت، امید می دارم که این هم بگذرد

نگذرد، گر سالها باشم براهش منتظر

[...]

هلالی جغتایی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۶

 

چند عمرم در شب هجران به ماتم بگذرد

مرگ پیش من به از عمری که در غم بگذرد

بی تو از عمرم دمی باقیست آه ار بعد ازین

بر من از ایام هجران تو یکدم بگذرد

هیچ دانی چیست مقصود از حیات آدمی

[...]

محتشم کاشانی
 

ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » در رثاء جمیل صدقی‌الذهاوی

 

غم‌ مخور ای‌ دل که خوب و زشت عالم بگذرد

سور و ماتم هر دو بر فرزند آدم بگذرد

آنچه‌ بگذشته‌ است‌،‌ وهم‌ است آنچه‌آینده‌ است‌ وهم

زندگانی یک دمست آن‌هم دمادم بگذرد

زندگی گر بهر این ده روز ناچیز است و بس

[...]

ملک‌الشعرا بهار