گنجور

 
جامی

هر شبم بی تو به صد غم بگذرد

شب چنین بر عاشقان کم بگذرد

بس که بر روی زمین می بارم اشک

ترسم از روی دگر نم بگذرد

نقد دل گم کرده ام ای کاش باد

موی مویت را به خم خم بگذرد

باد ذوق زخم تو بر من حرام

بر دلم گر یاد مرهم بگذرد

روز شادی رفت زود و غم رسید

بر نیاید دیر کین هم بگذرد

رخنه رخنه شد رخم از بس بر او

از مژه سیل دمادم بگذرد

باد سور ایام تو یکسر چه باک

عمر جامی گر به ماتم بگذرد