گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - وله ایضا (من و آن دلبر خراباتی - فی طریق الهوی کمایاتی)

 

باز غوغای او علم برداشت

عشق او خنجر ستم برداشت

هرچه بی‌راه دید غارت کرد

و آنچه بر راه دید هم برداشت

دوست احرام آشنایی بست

[...]

اوحدی
 

جلال عضد » دیوان اشعار » رباعیّات » شمارهٔ ۱۰

 

چون مهر پری ز خاتم جم برداشت

دلتنگی از اهل عالم برداشت

پرسیدم از او که ای صنم نام تو چیست

در حال نگین از سر خاتم برداشت

جلال عضد
 

عرفی » قطعات » شمارهٔ ۵ - رفع تهمت

 

تهمت فسق بمن کرد یکی کفراندیش

کایزد از صورت او معنی آدم برداشت

این سخن گوشزد شاهد عصمت گردید

شد پریشان چوسر زلفش و ماتم برداشت

روزگار آمد گفتاش که مخروش که من

[...]

عرفی
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱

 

پرده از رخ چو آن صنم برداشت

دل براه غمش قدم برداشت

چین بگسیو فکند و قامت دل

ز احتمال بلاش خم برداشت

آهوی رام چشم او چون دید

[...]

صفی علیشاه