جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۱
هر زمانت پیش چشم خود تخیل میکنم
یک به یک اسرار حسنت را تامل میکنم
چون بدین خوبی که هستی نقش میبندم تو را
میشوم حیران که بیتو چون تحمل میکنم
نام تو گفتن نیارم فاش مقصودم تویی
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۰
داغ هر جا گل کند پا تکیه دل می کنم
برق هر جا خانه روشن کرد منزل می کنم
مرغ دور از آشیانم از تپیدن مانده ام
خواب آسایش به زیر تیغ قاتل می کنم
مرده خود را به پای شمع امشب دیده ام
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۵
می روم در باغ و سر در پای سنبل می کنم
عمر را چون شانه صرف زلف و کاکل می کنم
می نویسم از چمن با آن گل رو نامه یی
خامه تحریر از منقار بلبل می کنم
نیست حاجت زاد راه از خویش بیرون رفته را
[...]
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۴
از تغافل یا تو را با خویش مایل میکنم
یا برون مهر تو را یک باره از دل میکنم
گر به جا خوی برآرد خون ز چشمم دور نیست
زر تیغ از بس که شرم از روی قاتل میکنم
هر زمان بر سینه از ناخن گشایم رخنهها
[...]
ایرج میرزا » مثنویها » زهره و منوچهر » بخش ۲
من نه ترا بیهده وِل میکنم
گر ندهی بوسه دُوئِل میکنم!