فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸
قرعه کاری به نام سعی باطل میزنم
میکشم از سینه تیر آه و بر دل میزنم
بر گلو از طوق راه تیغ روشن میکنم
قمری این گلستانم فال بسمل میزنم
موجم و آشفته دارد ذوق سرگردانیم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۹۸
همتی یاران که جوشی از ته دل می زنم
می شوم طوفان، به قلب عالم گل می زنم
موج بیتابم عنانداری نمی آید زمن
بی تأمل سینه بر دریای هایل می زنم
نیست از شوق رهایی بیقراریهای من
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۹۹
چند روزی بر در صبر و تحمل می زنم
دست امیدی به دامان توکل می زنم
چند پاداش تنزل سرگرانی واکشم
بعد ازین من هم تغافل بر تغافل می زنم
در خور پروانه من نیست سوز هر چراغ
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۲
در چمن از گریه آبی بر رخ گل می زنم
آتشی در غنچه منقار بلبل می زنم
از تعلق دست می شویم چو ابر نوبهار
می شوم دیوانه و پا بر سر پل می زنم
مرده پروانه را تا دیده ام بر پای شمع
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۹
شبنمم پهلو به روی بستر گل می زنم
آتشی در غنچه منقار بلبل می زنم
تیره بختی بین که می پیچم سر از فرمان زلف
پشت دستی از پریشانی به سنبل می زنم
ذکر حق از حلقه خلوت نشینان برده اند
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۰
بی جمالت در گلستان چاک چون گل می زنم
سینه را بر سوزن مژگان بلبل می زنم
سبزه بیگانه روی بیابان نیستم
خط یارم حلقه بر پهلوی سنبل می زنم
می کند خاموشی صیاد گیرا دام را
[...]