گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۰

 

عشق دل‌ها را به آن زلف چو سنبل می‌دهد

زلف چون دلگیر می‌گردد، به کاکل می‌دهد

گل شکفت و در چمن بازار سودا گرم شد

باغبان ساغر ز ما می‌گیرد و گل می‌دهد

همچو مستان هر نفس جامی ز روی دوستی

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۷

 

غنچهٔ این باغ بوی پارهٔ دل می‌دهد

شاخ گل یادی ز دست و تیغ قاتل می‌دهد

کم نگردد فیض حسن از پرده‌داری‌های شرم

شمع در فانوس نور خود به محفل می‌دهد

حاصل زهد ریایی جز کف افسوس نیست

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۳

 

پیچ و خم مو را چو آن مشکین سلاسل می‌دهد

داد بی‌تابی دلم چون مرغ بسمل می‌دهد

محرم لب گشت پیغام دل از سعی زبان

هرچه آرد موج از دریا به ساحل می‌دهد

کامیابست آنکه می‌بندد کمر بر مطلبی

[...]

جویای تبریزی