گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۲۴

 

می کند بتگر اگر بت زمان حاصل ز سنگ

من بتی دارم که هر دم می تراشد دل ز سنگ

از محک پروا ندارد نقره کامل عیار

سر نپیچد هر که در سودا شود کامل ز سنگ

لاله کوهم شراب من ز جوش غیرت است

[...]

صائب تبریزی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۶

 

در صدف چون قطره افتد گردد او را دل ز سنگ

سفله را دنیا دهد رو می کند منزل ز سنگ

همچو آتش کرده ایم از دست تو منزل ز سنگ

تا به کی با ما تعدی می کنی ای دل ز سنگ

جوی شیر آید برون از کوه بهر کوهکن

[...]

سیدای نسفی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۹

 

برکنید ای بت پرستان از ته دل دل ز سنگ

کی شود آسان شما را حل این مشکل ز سنگ

کند ابراهیم از دل های سنگین نقش غیر

گرچه آذر می تراشد صورت باطل ز سنگ

سختگیری افکند از پا درخت خشک را

[...]

سعیدا