×
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۵۷
تا خاک در عشق مرا مفرش شد
دیده تر از آب و دل پر از آتش شد
عیش خوش را نهاده بودم بنیاد
افسوس که آن عیش خوشم ناخوش شد
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۲۰ - حکایت دعا کردن پادشاه ترمذ که تا از کنیزکی که به محبت وی از تدبیر ملک بازمانده بود خلاصی یابد
نیمروزان که وقتشان خوش شد
دل سوی بحرشان عنان کش شد
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲۲ - درتوصیف بهار و منقبت حیدر کرار علیه سلام الله
وصل گل چو بلبل دید حال او مشوش شد
در چمن ز بس غلطید بال او منقش شد
گوئی از شرر زآدم سینه اش پر آتش شد
گه ز ناله بیخود گشت گه ز جذبه در غش شد
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۵۵ - شهود المجمل فی المفصل
بجای خود بیانها جمله خوش شد
تو بیجا دیدی ار رؤیت ترش شد