×
امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹
باز این سر بی سامان، سودای کسی دارد
باز این دل هرجایی، جایی هوسی دارد
از کنج غمش دیگر، در باغ مخوان دل را
کان مرغ که من دیدم، خو با قفسی دارد
هر کس بهوای دل، دارد به جهان چیزی
[...]
شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۶۵
با سلسلۀ زلفی دل میل بسی دارد
در قید جنون او را سودای کسی دارد
ای شیخ مکن عیبم از عشق پریرویان
هر کس به هوای خود میل و هوسی دارد
بر نالۀ من هر شب نالید سگ کویش
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲
بیمار غم از مردن، اندیشه بسی دارد
گویا نظر حسرت، بر راه کسی دارد
آمیزش او با من، بیمصلحتی نبود
ای وای ازان گرمی، کآتش نفسی دارد
چون دادکنان بینم، آزرده بیدادی
[...]